_ چطور میتونید به من کمک کنید یه درآمد خوب داشته یاشم؟
_ سلام همه مقالات رو بخونید، ایده های زیادی بدست میارید ، کامنت ها هم آموزنده اند.
_ نه آقا ! ببخشید یه کار به من معرفی کنید تا بتونم خونمو دربیارم با این وضعیت مملکت و اقتصاد .من راننده جاده بودم ماشینمو فروختم دیگه زورم نمیرسه ماشین بخرم ، گفتم کسب و کاری غیر از جاده و بیابون که آینده ای واسه دوتا پسرم داشته باشه . دیگه از من که گذشته .
_اگه ممکنه یه همکاری با بنده بکنید تا یه کسب و کاری که هم خرجمو بده و هم آینده داشته باشه را بندازم.
بیاید رو راست باشیم !!
کسب و کار و درآمد مفاهیمی از جنس گنج نیستند که با یک نقشه بتوان به آن ها رسید و بعد عمری از ماحصل آن ها استفاده کرد . ایجاد جریان درآمدی یک فرآیند زمان بر ، گام به گام و نیازمند به تغییرات در فردیست که خواهان درآمد بالاتر است. اما …
میخواهیم وضعیت مالی خود را عوض کنیم ، بدون اینکه تغییری در خودمون به وجود آوریم .
دنبال نقشه ی گنج هستبم و دز جست و جوی این نقشه عمری را از دست میدهیم. باید بپذیریم دلیل شرایط فعلی ما ، همان چیزی است که هستیم. پس تا زمانی که تغییری در خود ایجاد نکنیم ، وضعیت ما تغییری نمیکند. قرار نیست دولت در کنار خانه ما بزرگ راهی بکشد و قیمت ملک ما ده برابر شود! آن را بفروشیم، چندتا خانه بخریم و تا آخر عمرمان راحت زندگی کنیم. بله استثنا رخ می دهد! همانطور که ممکن است بارانی در مرداد ماه ببارد ، اما هیچ کشاورزی منتظر باران در مرداد ماه نیست!
خسته ایم ! قابل درک است .
اقتصاد مملکت حالمان را ناخوش میکند ! بله همینطور است.
محیط کسب و کار سالم نیست ! قطعا نیست.
بازار راکد است. بله قدرت خرید مردم کم شده است.
اما …
نهایتا که چه ؟ مگر دوراه بیشتر داریم؟
تغییر به امید تغییر در وضعیتمان یا به دنبال نقشه گنج رفتن و ناامیدی و سکون !
نگاهی به منابع در دسترس خودتون بیاندازید:
سواد خواندن نوشتن دارید.
میتواتید از شبکه های اجتماعی استفاده کنید.
وقت آزاد دارید.
دو پسر دارید.
و…
باید درختی کاشت !
باید تغییر کرد !
باید آموخت و از آموخته ها استفاده کرد .
بزرگان ما ، آن ها که در تاریخ ماندگار شدند ، تا لحظه ی آخر دست از کار نکشیدند .
اگر زندگی ما مثل شهریست که دشمن پشت دروازه هایش خیمه زده ، کدوم تصمیم ماست ؟ تسلیم شدن یا جنگیدن تا آخرین فشنگ ؟
بسیار عالی و عین واقعیت است