آسا و بهرام ده سال است که ازدواج کردهاند. وقتی تازه آشنا شده بودند، هم نظر بودند که آزادی مالی و وقت صرف کردن برای کاری که دوست دارند، از هر چیزی مهم تر است. اما امروز هر دو کار میکنند. ساعت 4 بعد از ظهر میرسند خانه، چرتی میزنند. بیدار میشوند، آماده کردن نهار فردا و شام، گاهی کمی گشت و گذار، خواب و فردا دوباره. وضعیت مالی آنها به این شکل است …
آسا کارش را دوست ندارد. روزی دو و گاهی تا سه ساعت باید در ترافیک باشد. اما به درآمدش نیاز دارد. یک روز برگشت به بهرام گفت:
خسته شدم! این همه کار میکنم اما آرامش ندارم. خونه شده مثل انبار. باید یه خونه بزرگتر بخریم.خسته شدم! این همه کار میکنم اما آرامش ندارم. خونه شده مثل انبار. باید یه خونه بزرگتر بخریم.
آسا
چیزهای بیشتر، خانه بزرگتر
آسا به طور متوسط ماهی پنج میلیون خرید داشت.
• لباس
• کفش
• کیف
• لوازم آرایش
• وسایل خانه
به خانهاش لقب جمعهبازار داده بود. بس که شلوغ بود. کمدها همیشه پر بودند. ولی … ولی آسا تفریح دیگری جز خرید نداشت. حوصلهاش که سر میرفت دست بهرام را میگرفت و میرفت بازارگردی. اما حالش خوش نمیشد. جا نمیآمد. حالا به مشکل کمبود جا هم خورده بود. اما هرچقدر حساب و کتاب کردند، دیدند حتی 10 متر هم نمیتوانند اضافه کنند. لااقل یک میلیارد کم داشتند. جای قسط دادن هم نداشتند!
بیشتر بخوانید: کنترل مالی و خوشبختی
انقلاب مالی
آسا و بهرام بعد از صحبتهای مفصل به این نتیجه میرسند که ادامه این روند، چیزی نیست که میخواهند. پس یک نقشه کشیدند:
• خانه را فروختند به 12 میلیارد
• یک خانه خریدند، کوچکتر، به 8 میلیارد
• کل وسایلی که در یک سال گذشته استفاده نکرده بودند را فروختند.
• آسا ماشینش را فروخت به 400
• کل سرمایه بدست آمده را در صندوق طلا و سهام گذاشتند.
• آسا از کارش استعفا داد.
آسا همیشه دوست داشت به بچهها نقاشی یاد بدهد. پس در یک آموزشگاه نزدیک خانه، شروع به کار کرد، با ماهی 10 میلیون. پیاده سر کار میرفت. بقیه وقتش را نقاشی میکرد، سفرهای خیریه میرفت و به بچههای مناطق محروم نقاشی یاد میداد و برایشان کتاب میخواند. بهرام هم دیگر مجبور نبود هر روز اضافه کاری کند. شروع کرد به ورزش کردن، تار را از انبار بیرون آورد …
تحقیقات نشان داده که خرید تجربه به جای کالا، لذت بخشتر است و اثرات ماندگارتری دارد (منبع). هم در مرحله انتظار برای خرید و هم پس از خرید.
• مثلا مسافرت به جای تلویزیون
• مثلا چتربازی به جای کفش
• مثلا نقاشی به جای دستبند طلا
مراقب باشید مسابقه بیشتر خریدن و بیشتر جمع کردن و تظاهر کردن، که در شبکههای اجتماعی و جمعهای دوستانه وجود دارد، شما را از اصل زندگی دور نکند. اصل زندگی تجربه کردن است، نه جمع کردن.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!