نقطه شروع

تجربه شما: از گریه‌های شبانه تا ثروت

آنچه می‌خوانید، تجربه یکی از همراهان قدیمی “اقتصاد تومان” است از مسیر موفقیت مالی:

سال ۸۹ را در حالی به پایان بردم که هم از لحاظ مالی منفی بودم و هم از لحاظ کاری بیکار شده بودم و بنیان خانواده ام بسیار سست شده بود.

یک ورشکسته تمام عیار که تنها شده بودو بسیار احساس شرم داشت از مواجهه با دوستان و اطرافیان.

هر روز طلبکاران و بانک تماس میگرفتند ، جواب نمیدادم و یا قول آینده خیلی نزدیک میدادم

بالاخره علی رغم میل باطنیم برای استخدام در یک شرکت معتبر درخواست دادم و از اوایل سال ۹۰ به یک کار بسیار چیپ و با حقوق حداقلی کارگری تن دادم

اما از همان اول هدفم درخشیدن بود و به همان کار بسیار چیپ تمرکز کردم بطوریکه بهره وری پس از شش ماه در واحد کاریم بسیار بالا رفت ، ایراد موجود درفرایندی که با دوبرابر هزینه اداره میشد را بافتم و لذا اعتبارم نزد مدیران افزایش یافت . پیشنهاد دادند که ان فرایند خاص در بیرون شرکت انجام گردد و برونسپاری شود و اگر خودم تواناییش را دارم به من محول شود .

پذیرفتم درحالیکه نه پولی داشتم و نه اعتباری و نه محلی برای انجام کار

اما با خود عهدی داشتم ، و نترسیدم ، از یکی از اقوام خواستم یک فضایی از کارخانه شان را در اختیارم بگذارد  و یک سرویس بهداشتی در گوشه کارخانه به  کار من اختصاص یافت و با حد اقل امکانات که هیچکدام را نخریدم شروع کردم

بله شروع بیزینسم از یک فضای تقریبا ۴ متر مربعی سرویس بهداشتی شروع شد میزکارم بلوک های سیمانی موجود در محوطه کارخانه و راکتورم یک پیک نیک و بشر شیشه ای

و همچنین مواد مورد نیاز را اعتباری و با قول پرداخت ۲ ماهه  خریداری کردم

ساعت کاریم از عصر شروع میشد و گاهی تا صبح ادامه پیدا میکرد

فرایند از ان که فکر میکردم سخت تر بود لذا ماهها طول کشید تا به جواب رسیدم  ، چه شبها که تا صبح کار کردم و اشک ریختم و صبح مجددا در شرکت حاضر میشدم بالاخره کار به سرانجام رسید و محصول من یک مشتری ثابت داشت با همان یک مشتری درآمدم از حقوق شرکت بیشتر بود و با همان بدهی ها پرداخت شد  و تا حدی هم پس انداز نمودم ( که مطالعه کتاب پدر پولدار، پدر فقیر خیلی تاثیر گذار بود) و بعد از یک سال یک فضای مستقل برای خود اجاره کردم . کم کم بازاریابی کردم و مشتریهام اضافه شدند ، بعد که دیدم بازار بیشتر کشش ندارد تصمیم گرفتم تا  محصولاتم را توسعه دهم  اما برای توسعه محصول نه امکاناتس را داشتم و نه دانشش را . لذا

سفارشش را گرفتم وبرونسپاری کردم و تنها آن قسمت از کار که مربوط به خودم بود را انجام دادم شاید بهترین خاطره ام هم برای همین تاریخ باشد که مشتری خواست بیاید بازدید ، خیلی وحشت کردم اما به خودم مسلط شدم و مشتری را به همان کارگاهی که خودم مشتریش بودم بردم و با صداقت کامل برای مشتری روشن کردم که همه کارهای طراحی و مهندسی را خودم انجام میدهم و فرایند تولید را برونسپاری میکنم ، همین یک نکته شد نقطه قوتم و به من اعتماد کردند و یک قرار داد ۵۰۰ میلیونی با من بستند و در همان جلسه پیش پرداخت ۱۲۰ میلیونی را به من پرداختند

با همان پیش پرداخت شروع کردم و پس از تولید نمونه اولیه محصول همان شرکت ۴ قرارداد همزمان دیگر را با من بست

بله آن قرار داد را با دست. خالی و با پول خود مشتری جلو بردم

کم‌کم اعتبار از دست رفته ام برگشت ، شرایط مالیم بهبود یافت از شرکت استعفا دادم و شرکت خودم را دایر کردم

زمینه های دیگری به کارم افزودم و مدیریت مالی راهیچگاه فراموش نکردم

روز به روز به سرمایه در کردش کارم افزوده شد

در این دو سال اخیر که پاندمی خیلی بر کسب و کارها اثر گذاشت من روز به روز کارم رونق داشت و الان که در حال نوشتن این سطورم در آمدم رکورد شکست

برای سال ۱۴۰۰ درآمد ماهانه حداقل ۲۰۰ میلیونی راهدف گذاری کرده بودم و خوشبختانه در نیمه سال به آن رسیدم

با صراحت میگویم منابع من برای ایجاد کسب و کار فعلیم

نه پول بود

نه پشتیبانی خانواده بود

نه دانش خیلی تخصصی بود

من فقط تعهد  و صداقت را در کارم اجرا کردم و مدیریت مالی را چاشنی آن نمودم

مشتریان در به در بدنبال یک مشاور  و تامین کننده  خوش قول و متعهد میگردند و من سعی کردم همین  موضوع را در کارم اجرا کنم.

همیشه با خودم رقابت کردم و با هیچکس دیگری رقابت نمیکنم و سعی میکنم بطور پیوسته کارم را توسعه بدم.

مثلا در سال ۱۴۰۰ یکی دیگه از نیازهای مشتریهام را شناسایی کردم و با سرمایه مازادی که توی کسب و کارم بهش نیاز نبود اون نیاز مشتریهام را پوشش دادم که البته این یکی خیلی بازارش گسترده تره و امکان داره تا یکی دو سال آینده همه بیزینسم را تحت تاثیر قرار بده.

شما هم می توانید با به اشتراک گذاشتن تجربیات خود از موفقیت مالی، چراغ راه دیگران برای طی کردن این مسیر باشید. کافی است تجربه خود را به ایمیل tomaneconomy@gmail.com ارسال کنید.

3 پاسخ
  1. امیرحسین مرادیان
    امیرحسین مرادیان گفته:

    کاش بیشتر توضیح میدادن که کارشون چیه و ایا امکانش هست افرادی مثل من که تشنه ی یادگیری هستن ،چند صباحی کنار دستشون کارکنیم تا چیز هایی یاد بگیریم؟

    پاسخ
  2. AliAyazi
    AliAyazi گفته:

    سلام
    لطفا گروه بندی با نام “تجربه شما” ایجاد کنید که همه تجربه ها در این گروه بندی مجتمع و قابل دسترسی و مطالعه باشد
    با تشکر.

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *