بعضی از مشکلات مالی را عملکرد ذهن ما ایجاد می کند. اگر بدانیم ذهن چطور کار می کند، می توانیم راحت تر زندگی کنیم. مثلا اقدس خانم را در نظر بگیرید…

اقدس با اینکه لیسانس حسابداری دارد، جز یکی دو سال اول سر کار نرفت، نیازی نداشت و نشست در خانه. تقریبا 20 سال است که با اصغر ازدواج کرده. دو بچه دارد .یکی 12 و یکی 17 ساله. در یک خانه 110 متری در یک برج در منطقه نیاوران تهران زندگی می‌کند (متوسط قیمت هر متر ملک اینجا بالای 150 میلیون است). خودش یک سانتافه 2015 دارد و اصغر هم یک رنو تالیسمان 2018.
اما اقدس ناراضی است.

در آن برج لعنتی، خانه او از همه کوچکتر است، در آسانسور می‌بیند الماس انگشترش از همه کوچکتر است و در پارکینگ ماشینش از همه پایین‌تر است. می‌گوید این لگن باعث خجالت است.
فرشته فتوت، همسایه طبقه دوازدهم همیشه از سفرهایش به اروپا تعریف می‌کند ولی اقدس هر سه سال یک بار می‌تواند یک سفر کوتاه خارجی برود. خلاصه که به هر طرف نگاه می‌کند احساس نارضایتی می‌کند.

یک شب وسط جر و بحث با اصغر بالاخره حرف دلش را زد.
“تو یک شکست خورده بی‌عرضه هستی”

بشقاب به جای ظرفشویی وسط سرامیک آشپزخانه نشست، چند تکه شد و اقدس با عصبانیت مثل همه سناریوها در همه جهان‌های موازی، به اتاق خواب رفت. اصغر به بشقاب ماکارونی جلویش خیره شده بود و به این فکر می‌کرد که کچاپ بیشتری بزند یا بس است؟

درباره اصغر

اصغر 25 سال پیش از دانشگاه تهران مدرک مهندسی مکانیک گرفت، بعد دو سال را در شریف گذراند و فوق لیسانس گرفت و رفت سر کار. الان در یک شرکت تولید قطعات خودرو شریک است و با کارهای جانبی که می‌کند سرجمع ماهی 100 تومن درآمد دارد. غیر این خانه، یک ویلای کوچک هم در دریاکنار دارند که سال 1391 خریدند. او حس می‌کند از وقتی آن واحد 150 متری را در نارمک فروختند و آمدند نیاوران، اقدس دیگر آن آدم قبل نشد. مهربانی‌اش همانجا در نارمک ماند!

اقدس چرا عوض شدی؟

اما اقدس زیر سرش بلند نشده، نامهربان شدنش هم عمدی نیست. او درگیر دو سوگیری ذهنی خیلی رایج شده.
عدم توجه به نقطه مرجع مقایسه
سوگیری توجه به برنده

بیایید ببینم این کلمات قلمبه یعنی چه …

اثر نقطه مرجع مقایسه

متوسط درآمد همسایه‌ها در نارمک به پول امروز حدود 70 میلیون بود. پس خانواده اصغر-اقدس با درآمد 100 میلیونی آنجا پولدار حساب می‌شدند. بهتر از همه می‌خوردند، سوار می‌شدند، می‌پوشیدند و سفر می‎رفتند. اقدس به آن‌ها که نگاه می‌کرد احساس می‎‌کرد شوهر باعرضه‌ای دارد و دلش غش می‌رفت. اما امان از نیاوران. اینجا متوسط درآمد همسایه‌هایش 200 میلیون است و اقدس سطح زندگی پایین‌تر از همه دارد پس تحمل کله کچل و شکم گرد اصغر را ندارد. نقطه مرجع مقایسه ذهنی اقدس که عوض شد، احساسات بد او هم شروع شد.

سوگیری توجه به برنده

اقدس به همسایه‌‌ها نگاه می‌کند که همه درآمدهای بالا دارند. کسانی که در کسب و کارهای خودشان جزو یکی دو درصد پردرآمدند. او حواسش نیست که:
اصغر از 90% فارغ التحصیلان دانشگاه تهران درآمد بیشتر و وضع زندگی بهتری دارد.
اصغر از 95% فارغ التحصیلان ارشد شریف هم وضعش بهتر است.
او در بین مهندسان مکانیک هم جزو 5 درصد پر درآمد است.
حتی در بین همه ایرانی‌ها هم جزو دهک دهم درآمدی است.

پس آن ها دچار مشکلات مالی نیستد.

راه حل

دو راه برای نجات ازدواج اقدس-اصغر داریم:

• اقدس این سوگیری‌های ذهنی را بشناسد و سعی کند تحت تاثیر آن‌ها قرار نگیرد.

• خانه نیاوران را بفروشند و بروند در جایی زندگی کنند که هم سطح بقیه و حتی کمی بالاتر باشند.

راه اول جواب نمی‌دهد! پس من راه دوم را حل این مساله ظاهر مالی (در واقع ذهنیتی) پیشنهاد می‌کنم.

معرفی کتاب

کتاب فریفته تصادف - نشر باد

ایده شخصیت اقدس و مشکلات مالی او از این کتاب آمد:
فریفته تصادف
نوشته نسیم نیکلاس طالب

من نسخه‌ای که نشر باد منتشر کرده را خواندم، ترجمه خوبی دارد.

اگر در بازار مالی یا حوزه‌های مرتبط با سرمایه‌گذاری فعالیت می‌کنید، این کتاب را از دست ندهید.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *