روزی روزگاری کشوری بود به اسم ایران. برای موفقیت مالی در ایران آن روز اگر یک مدرک دیپلم داشتی، یک شغل دولتی مطمئن پیدا میکردی. بعد کم کم دیپلم کافی نبود. اما تا سالها یک لیسانس تو را تبدیل به کارمندی با حقوق ثابت مطمئن میکرد. حالا اگر کارمند بودی یا کارگر و کاسب و درآمدی داشتی، کافی بود کمی گوشه خرج را بگیری و هر طور شده یک تکه زمین یا یک خانه بخری، تقریبا همه خانهها ویلایی بودند، و زندگیات را بکنی و ببینی که چطور ارزش این ملک رشد میکند.
در 10 سال گذشته، اگر آن ملک ویلایی را میکوبیدی و میساختی، چند واحد استیجاری داشتی. یعنی درآمد = حقوق بازنشستگی + اجارهها
اگرچه حقوق بازنشستگی چنگی به دل نمیزند و یک آب باریکه بیشتر نیست، اما اجارهها تقریبا با تورم رشد میکنند و خلاصه شکر خدا، وضعت بدک نبود! حالا اگر کمی مال جمع کن تر بودی، یا درآمدت از متوسط بیشتر بود میتوانستی تا دوره بازنشستگی چند ملک داشته باشی و الان برای خودت یک پا ملاک و نسبتا ثروتمند بودی. تا اینکه …
نوبت به بچههای آن ایرانیهای خانه دار رسید. آن وقتها اگر یک خانواده سه تا بچه هم داشت، به کور بودن اجاق مشکوک بود! چهار تا پنج بچه اصلا مد بود! و بعد این بچهها رسیدند به سن کار، دهه شصتیها و هفتادی ها. هنوز رابطه ما با دنیا شکرآب نشده بود اما ذات نامهربان اقتصاد ایران کار خودش را میکرد و …
این باعث شد هر روز قدرت تبدیل درآمد به ملک در ایران کمتر شود. اوایل میشد با توسل به قرض و وام و فروش طلا و … بالاخره یک طوری خانهدار شد. اما بالاخره وقتی قدرت خرید دستمزد از 0.25 متر مربع در سال 1379 میرسد به 0.07 متر مربع در سال 1402، کار خودش را میکند. حالا دیگر سالهاست آن الگوی قدیمی کار کن، قناعت کن، پس انداز کن، وام بگیر، ملک بخر برای خیلیها عملی نیست.
راه بن بست
بیست تا چهل سالهها امروز هم که به دنبال روشی برای خروج از این بن بست مالی هستند، دائم از سوی اطرافیان و حتی فعالان حوزه آموزش سواد مالی، به سرمایه گذاری در ملک توصیه میشوند. به مشارکت، خرید متری، استفاده از اهرم و … ولی باز هم متوسط لااقل 80 میلیون تومانی (تخمین من در دی 1402 برای تهران بالای 100 میلیون تومان به ازای هر متر مربع است) برای هر متر و قیمتهای چند میلیاردی جای بحث زیادی باقی نمیگذارد.
حالا ما برای رشد مالی در ایران به دنبال یک راه عملی هستیم. نگاه کنید به ترکیب لازم برای موفقیت مالی، و البته غیر مالی. ایران امروز در حوزه فرصت برای اکثریت جامعه، که ارتباطات سیاسی ندارند، چندان حرفی برای گفتن ندارد چون فرصت اقتصادی خیلی وابسته به قدرت سیاسی است. نه اینکه در گذشته وضع خیلی بهتر بوده. اما در بخش فرصت، بخش بزرگی از ایرانیان میتوانستند از مزیت زمین ارزان و قدرت خرید خوب درآمد استفاده کنند و تبدیل به ملاک شوند. حالا باید به دنبال فرصتهای جدید بود.
شبکه سازی اهرم رشد نسل جدید
عده زیادی که بعد از سالها کار به این نتیجه رسیدهاند که: فایده ندارد! یا تازه شروع به کار کردهاند و میبینند که با این سطح درآمد و حتی در نظر گرفتن افزایش حقوقهای آتی: بازهم فاینده ندارد! اینها راه حل خود را مهاجرت میدانند. خدا به همراهشان. کسانی که نمیخواهند یا نمیتوانند بروند چه؟
پس چه کنیم؟
نسل گذشته را ملک بلند کرد. شبکه سازی میتواند این نسل را بلند کند. اما شبکه چیست؟
شبکه شما، مجموعه افرادی هستند که تمایل دارند به شما در رسیدن به اهدافتان کمک کنند. ممکن است شما افراد شبکه خود را اصلا نشناسید. مثل یک بازیگر معروف که در اداره کارش توسط یکی از طرفدارانش راه میافتد. این شبکه چه اهمیتی دارد؟
شبکه بزرگتر = درآمد بیشتر
آیا من به عنوان یک انسان عادی که معروف هم نیستم، میتوانم شبکه خوبی بسازم؟
اهل زد و بند هم نیستم.
بله هر فردی میتواند روی شبکه سازی خود کار کند و از مزایای بیشمار آن بهرهمند شود. اما باید دو ویژگی را در خود پرورش دهد.
شبکه موثر = مهارت موثر + بخشش
بگذارید بیشتر توضیح دهم، برای ساختن یک شبکه موثر باید:
1) مهارتی داشته باشید که بتواند مشکلات مردم را حل کند. مثلا نواختن تمبک را آموزش دهید یا ساندویچهای خوشمزه درست کنید. فرقی نمیکند. باید بتوانید یک نیاز انسانی را خوب و موثر برطرف کنید.
2) اگر مهارت را کسب کردید، وقت بخشش است. با کمک کردن به دیگران، آنها را تبدیل به اعضای شبکه خود میکنید که در صورت لزوم میتوانید روی آنها حساب کنید. نیازی به قول و قرار و قرارداد نیست، احساس دین داشتن به دیگری یکی از قویترین محرکهای ما برای عمل است. ما به پدر و مادر خود هم کمک میکنیم چون خود را مدیون آنها میدانیم.
ثروتمندان و شبکه
متوسط سن بنیانگذارهای استارت آپهای فوقالعاده موفق در آمریکا، 47 سال است. پس اگر به دنبال راه حل تستی هستید، احتمالا ناامید میشوید، چون شبکه سازی زمانبر است. سالها وقت و تلاش نیاز دارد. اما اگر حاضرید این مسیر را امتحان کنید، در ادامه گام به گام توضیح میدهم از کجا شروع کنید به ساختن شبکه خود.
برای داشتن یک شبکه موثر به دو عنصر نیاز داریم
1) مهارت
2) بخشش و کمک به دیگران با استفاده از آن مهارت
البته شما میتوانید به جای مهارت، سایر منابع مثل پول و زمان را صرف کنید. ولی فرض میکنیم در ابتدای مسیر رشد، دسترسی به منابع مالی برای کمک به دیگران ندارید.
بیشتر بخوانید: سه عادت بنیادین ثروتمندان
گام اول: کدام مهارت
گام اول برای موفقیت مالی از طریق شبکهسازی داشتن یک مهارت است. مهارتی که برای شبکه سازی استفاده میکنید، بهتر است در راستای علایق شما باشد. یعنی ممکن است شغل شما مشاور املاک باشد، اما علاقه شما بادکنک آرایی است، بهتر است در زمینه بادکنک آرایی به دیگران کمک کنید تا بتوانید بدون انتظار بازگشت مالی آن را ادامه دهید.
بدون استمرار رویای داشتن یک شبکه موثر را از سر بیرون کنید. شما به سالها کار پیوسته، به سالها کمک کردن به دیگران، به سالها رشد مهارت در این مسیر نیاز دارید.
گام دو: برنامه ارتقا مهارت مستمر
پس به یک برنامه مهارت اندوزی مطابق روحیات و استعدادهای خود نیاز داریم. برنامه باید روشن و مشخص باشد. یعنی مثلا
- من هر ماه 10 ساعت بر روی ارتقا مهارت خود از طریق شرکت در دورههای آموزشی کار میکنم.
- روزی دو صفحه کتاب درباره زمینه مهارتی خود میخوانم.
میدانید که قدرت شبکه شما به میزان بخشش و مهارت شما بستگی دارد. میزان بخشش محدود است. چون ما وقت و انرژی محدودی برای کمک به دیگران داریم. اما رشد مهارتی عملا محدودیتی ندارد و هرچقدر بتوانید به سطوح مهارت بالاتری دست یابید، میتوانید به طور نمایی شبکههای بزرگتر و قویتری بسازید.
سوال: آیا باید حتما یک مهارت شغلی باشد؟
ممکن است برخی، مهارت حرفهای چندانی نداشته باشند. یا اصلا شاغل نباشند. آیا این افراد نمیتوانند شبکه داشته باشند؟ چرا میتوانند. مهارت شما ممکن است از جنس نرم باشد.
مثلا …
توما 20 ساله است و دانشجو. او هنوز مهارت خاصی برای ارائه به بازار کار و استفاده از آن برای شبکه سازی ندارد. اما توما در روابط اجتماعی به طور ذاتی خوب بوده و دوستان زیادی دارد. او میتواند از مهارتهای دوستانش برای کمک به دیگران استفاده کند. مثلا وقتی رضا درباره اضافه وزن خود به او شکایت کرد، حدیثه را که یک متخصص تغذیه و رژیم است به رضا معرفی کرد تا از او کمک بگیرید. بماند که رضا و حدیثه سه سال و نیم بعد با هم ازدواج کردند! اما این دیگر جزو برنامههای توما نبود.
سوال: آیا باید خیلی خیلی ماهر باشم؟
برخی تصور میکنند باید اول حسابی پولدار شوند تا به دیگران کمک مالی کنند. اما میدانید که این روش خوبی نیست. در هر سطح مالی، افرادی هستند که میتوانند از کمک ما بهرهمند شوند. همین قانون برای مهارت عمل میکند. نیازی نیست جزو بهترینهای کشور باشید تا بتوانید به کسی کمک کنید.
پس تا با اینجای کار
- یک مهارت متناسب با علایق و استعدادهای خود انتخاب کنید. دقت کنید که الزاما قرار نیست این مهارت بعدا تبدیل به منبع درآمد شما شود. باید برای دیگران مفید باشد و مورد علاقه شما.
- بعد یک برنامه مشخص ارتقا مهارت برای خود داشته باشید.
- نیازی نیست این مهارت از نوع شغلی، مثل حسابداری باشد. ممکن است یه مهارت نرم مثل همدلی باشد.
- برای کمک به دیگران صبر نکنید تا بهترین شوید.
گام سوم: گسترش دایره آشنایان
حالا این افرادی که قرار است بشوند شبکه ما و بعدا به رشد مالی ما کمک کنند را از کجا بیاوریم؟ از هیچ جا! اصلا این طرز فکر که من به دیگران کمک کنم تا بعدا به من کمک کنند راه به جایی نمی برد. شما اگر از کمک کردن به دیگران لذت نبرید و راه انداختن کار آدم ها برایتان به خودی خود، ارزش نباشد، مسیر شبکه سازی را کمی سخت خواهید یافت. بگذارید کمی بیشتر این موضوع را باز کنم.
گیرنده ها، بخشنده ها و برابری طلب ها
در مواجه با سایرین ما می توانیم به نوع استراتژی کلی داشته باشیم:
گیرندگی: من اگر گیرنده باشم، تلاش می کنم از امکانات و توانمندی های دیگران حداکثر استفاده را ببرم تا رشد کنم. تا به خواسته هایم برسم. خیلی وقت ها مدیرعامل ها و سیاستمداران این نوع شخصیت را از خود بروز می دهند. برای آنها، دیگران پله ای برای بالا رفتن و رسیدن به آرزوهایشان هستند. اگر به گیرنده ها کمک کنید، نمی توانید منتظر کمک آن ها در آینده باشید.
بخشندگی: بخشنده ها عاشق کمک کردن به دیگران هستند. تا جایی که گاهی این کمک به ضرر خودشان تمام می شود. مثلا پروژه خودشان به تعویق می افتد چون در حال کمک به همکارشان برای تکمیل پروژه آنها بوده اند. تحقیقات نشان داده تعداد زیادی از افرادی که بیشترین درآمدها را دارند، دارای شخصیت بخشنده هستند. بخشنده ها به شما کمک می کنند، حتی اگر قبلا لطفی در حق آنها نکرده باشید یا قرار نباشد هرگز دوباره آنها را ببینید. آن فردی که وقتی می بیند ماشین شما کنار جاده خراب شده و بدون اینکه شما را بشناسد به کمکتان می آید و هرکاری از دستش بر می آید، می کند، یک بخشنده است.
برابری طلب: برابری طلب ها همانطور که از اسمشان پیداست، اگر لطفی دریافت کنند، آن را جبران می کنند و اگر به کسی کمک کنند، انتظار دارند او هم در آینده کمکشان کند. یعنی در کمک به دیگران حساب و کتاب می کنند و شاید اگر احتمال جبران لطفشان را ندهند، اصلا دست یاری به سمت دیگری دراز نکنند. اگر به برابری طلب ها کمک کنید، آن ها هم در آینده به شما کمک می کنند. برابری طلب ها یک حساب ذهنی برای کمک های دیگران دارند و همیشه سعی می کنند این حساب را تسویه کنند. اگر یکی دو بار به شما کمک کنند و جوابی نبینند، دیگر انتظار لطف از آن ها نداشته باشید. (اگر به این موضوع علاقمندید، آدام گرانت، در کتاب بده بستان بحث مفصلی درباره آن دارد.)
برای اینکه یک شبکه عالی بسازید، باید به سمت رویکرد بخشندگی در مناسبات کاری خود بروید و سعی کنید از معایب آن دوری کنید. مثلا وقتی با یک گیرنده تمام عیار طرف می شوید، باید بتوانید عقب بکشید و انرژی خود را صرف بخشنده ها و برابری طلب ها کنید. حالا می توانیم دستور العمل شبکه سازی را ادامه دهیم.
واقعیتش این است که هرگز شبکه سازی اینقدر آسان نبود. کافی است وارد یکی از شبکه های اجتماعی شوید و با جمعیت عظیمی مواجه خواهید شد که درباره مسائل مختلف نیاز به کمک دارند. از رفع چین و چروک پوست تا رفع صدای تلق و تلوق ماشین و مواجهه با گوشه گیری نوجوانان و … می خواهم بگویم شما هر مهارتی که داشته باشید، یک عده به آن نیاز دارند. فقط کافی است بدانند که شما می توانید به آن ها کمک کنید. خودشان به سراغتان می آیند.
بیشتر بخوانید: همه چیز را از دست داده ام و نمی دانم چه کنم؟
به عنوان یک متخصص خودتان را معرفی کنید
با این توضیحات روش کار روشن است. شما یک مهارت بنیادی را انتخاب کرده اید. در حال کار مستمر برای رشد آن هستید و حالا:
- یک صفحه در شبکه های اجتماعی با نام خودتان باز می کند (تلگرام، اینستاگرام، یوتیوب و …)
- در جاهای مختلف با استفاده از آن به دیگران کمک می کنید. مثلا اگر شما مربی ورزشی هستید، سعی کنید در پیج های روزشی به سوالات مردم پاسخ دهید. پاسخ هایی که مشکل آنها را حل کند، نه اینکه دانش شما را نشان دهد یا بخواهد چیزی به آنها بفروشد. ساده است: سعی کنید واقعا کمکشان کنید. اگر جواب سوال آنها را نمی دانید، یک فرصت رشد پیدا کرده اید. بروید درباره اش تحقیق کنید.
- می توانید پس از مدتی یک وبسایت راه بیندازید و در آن مقالاتی بنویسید که سوالات مردم را در حوزه مهارتی شما پاسخ می دهد و محصولاتی می فروشد که می توانند در آن حوزه نیازهای مخاطبان شما را رفع کنند.
- در محیط کارتان برای کمک به دیگران داوطلب باشید. اگر همکاران شما، شما را دوست خود محسوب کنند دیگر از جانب شما احساس خطر نمی کنند و به رشدتان کمک می کنند. بله البته برخی آدم ها خودشان را دوست ما جا می زنند و در دل از پیشرفت ما ناراحت می شوند و حتی ممکن است سنگ اندازی کنند. اما مساله این است که ما نمی دانیم و تا مطمئن نشدیم، استراتژی ما ساختن دوستان بیشتر و بیشتر با کمک کردن به آنهاست.
چرا کار می کند؟
همانطور که قبلا توضیح دادم، اکثر مردم دوست دارند دین خود را ادا کنند (بخصوص بخشنده ها و برابری طلب ها) و وقتی شما صادقانه به آن ها کمک می کنید، این را درک می کنند و شما را دوست خودشان می دانند. اگر مردم بفهمند که شما نفع آن ها را در نظر دارید و واقعا قصدتان رفع مشکل آنهاست، دو اتفاق مهم رخ می دهد:
- اگر نیاز به کمک داشته باشید، به شما کمک می کنند. مثلا نیاز به یک وارد کننده پیدا می کنید. این را به اعضای شبکه خود منتقل می کنید و آنها به کمک شما می آیند.
- شبکه شما بهترین مشتری شماست. آنها به دلیل اعتباری که دارید، به راحتی محصولات و خدمات شما را می خرند و حتی آن را تبلیغ می کنند. کافی است کیفیت خوبی داشته باشد.
مسیر چه بود؟
بگذارید خلاصه اش کنم و چند نکته هم اضافه کنم تا بهتر در ذهن بماند.
- یک مهارت بنیادی انتخاب کنید.
- به طور مستمر روی این مهارت کار کنید.
- در شبکه های اجتماعی به سوالات مردم در این حوزه پاسخ دهید.
- یک صفحه با نام خودتان راه بیندازید و در حوزه مهارتی خودتان، تولید محتوی کنید.
- یک وبسایت راه بیندازید و سوالات مردم را به صورت مقاله یا ویدئو پاسخ دهید.
- در محیط کارتان، سعی کنید برای کمک به دیگران داوطلب باشید.
- هرجا نیاز داشتید، از شبکه خود کمک بخواهید. این مساله برای بخشنده ها کمی سخت است. ولی نگران نباشید. بعد از چند بار کمک گرفتن و دیدن اشتیاق اعضای شبکه تان برای کمک به شما، کم کم این مشکل رفع می شود.
پاسخ به چند پرسش پر تکرار
حالا برای روشن تر شدن موضوع، به چند سوال مهم که در این مسیر دیر یا زود برای شما پیش می آید جواب می دهم.
1) آیا باید همه وقتم را صرف کمک کردن به دیگران کنم؟
اصلا! اگر اینگونه باشد که وقت برای انجام پروژه های خودتان پیدا نمی کنید. ساعت مشخصی از روز را در محیط کار برای کمک به دیگران در نظر بگیرید و اجازه دهید همکارانتان بدانند که شما فقط در این ساعت خاص امکان ارائه خدمات به آنها را دارید. در خارج از محیط کار هم بهتر است یک روز خاص در هفته را برای کمک به دیگران اختصاص دهید. اینجا قانون 100 ساعت می تواند به شما کمک کند. صد ساعت کمک به دیگران در سال می تواند یک شبکه خوب برای شما بسازد.
2) با گیرنده های محض چه کنم؟
حتما با افرادی مواجه خواهید شد که اولویت اول و آخرشان، خودشان هستند. این ها علاقه ای به کمک کردن به دیگران ندارند. اگر هزار کار هم برایشان کرده باشید، وقتی به آنها نیاز پیدا می کنید، غیب می شوند و بهانه های مختلف می آورند و دل به کار نمی دهند خلاصه. همینکه حالا می دانید برخی این ویژگی ها را دارند و شما نمی توانید عوضشان کنید، به شما کمک می کند کم کم از آن ها فاصله بگیرید. اگر مدیر یک کسب و کار هستید، حضور این افراد می تواند جو سالم محیط را به هم بریزد مگر اینکه فعالانه تلاش کنید که یک محیط تشویق به بخشندگی ایجاد کنید.
3) چقدر طول می کشد جواب بدهد؟
تا جواب دادن را چطور تعریف کنیم؟ از لحظه ای که شروع می کنید به کمک به دیگران، احساس بهتری نسبت به خودتان و زندگی خواهید داشت. یک دومینوی بزرگ را تصور کنید که هر روز یک بخش از آن را می سازید. این دومینو دیر یا زود به حرکت در می آید و زندگی شما را متحول می کند. یک جواب تقریبی می توانید یک سال باشد. بعد از یک سال کار مستر بر روی شبکه تان، می توانید اثرات آن را در کسب و کار خود و درآمدتان ببینید.
4) من حس می کنم گیرنده ام، چه کنم؟
اول اینکه هیچکدام از ما گیرنده یا بخشنده محض نیستم. درست مثل اینکه هیچکس درونگرا یا برونگرای مطلق نیست. گیرنده ها در محیط هایی که فعالانه بخشندگی را تشویق و ترویج می کنند، می توانند به سمت بخشندگی بیشتر حرکت کنند. یعنی داشتن دوستان بخشنده و محیط کاری مناسب، به همراه تلاش آگاهانه شما می تواند کم کم بخش بخشنده وجود شما را قوی تر کند. خواندن کتاب هایی در این حوزه، مثل بده بستان که بالاتر معرفی کردم، هم موثر است. یادتان باشد که بخشنده ها، بیشترین پول را در می آورند و بیشترین لذت را می برند. چه چیزی بهتر از این؟
5) من بخشنده ام، ولی دائم از من سوء استفاده می کنند. خسته شده ام!
این درد مشترک تقریبا همه بخشنده هاست. شما بدون چشمداشت به همه کمک می کنید، ولی وقتی نیاز دارید، هیچکس به کمک شما نمی آید. شما باید یاد بگیرید که انرژی و زمان خود را صرف بخشنده ها و برابری طلب ها کنید. این هم برای شما بهتر است، هم جامعه اطرافتان. زمان کمک کردن به دیگران را محدود کنید. و یک نکته مهم: یک حوزه یا بستر کمک رسانی پیدا کنید که بتوانید نتایج کمک ها خود را ببینید.
ممنون از مطلب مفیدتون من فکر میکنم شما هم با راه انداختن این سایت دارید به ما کمک میکنید و میبخشید
با سلام و احترام
ضمن تشکر از مطالب خوبتون، لطفاً مطالب خود را زود تر اپدیت کنید تا استفاده ببریم
ما اینستاگرام نداریم