نویسنده: دکتر الهام تاجیک نیا (مشاوره مالیاتی)
نداشتن آگاهی نسبت به مسائل مالیاتی، می تواند برای ما بسیار گران تمام شود. خواندن این داستان به شما کمک می کند در دام شیادان نیفتید.
- اقتصاد تومان
سمیه و غلام دو سالی هست که ازدواج کردن. سمیه لیسانس مترجمی زبان داره و توی خونه خیاطی می کنه. غلام هم فوق دیپلم مکانیک ماشینه و در یک تعمیرگاه کار می کنه. هر دو سخت تلاش می کنند که بتونن آینده مالی خوبی برای خودشون بسازند (با اینکه هر دو عاشق بچه هستند ولی قرار گذاشتن تا وضعیت مالی و پس اندازی نیمچه مطلوبی نداشته باشن، بچه دار نشن).
سمیه سر و زبون خوبی داره و همین باعث شده بتونه مشتری های ثابتی را جذب کنه. کاری هم هست و بعضا با قیمت پایین برای مشتری هاش خیاطی می کنه. مشتریهاش کمه ولی به آینده امید داره. پولی که هر ماه به طور متوسط براش میمونه در حدود 8 تا 9 میلیون می شه.
غلام هم از کار مضایقه نداره از ارائه خدمات ویژه به مشتریا (تعمیر خودرو در منزل) تا شستن ماشین در منزل بعد از تعمیر. خلاصه غلام هم ماهیانه 12 تا 16 میلیون درآمد داره.
خلاصه هر دو، به هر دری میزنن.
با خواندن این مقاله با دلایل اصلی شکست کسب و کارها در ایران آشنا شوید.
یک روز آقای جوادی رئیس بانک سر کوچه که مشتری ثابت تعمیرگاه محل کار غلامه، زنگ می زنه که شاسی بلندش احتیاج به تعویض روغن و کارواش داره. غلام به خوبی کار رئیس جوادی رو انجام می ده. جوادی وقتی میبینه غلام اینقدر مشتاق کمکه و اخلاق خوب و مهربونی هم داره یک پیشنهاد به غلام میده که در ازای دریافت درصد مشخصی، کارت های هدیه آقای جوادی رو به پول نقد تبدیل کنه. غلام هم فکرش میره طرف دستگاه کارتخوان سمیه …
جوادی به غلام پیشنهاد کارمزد 7 درصدی برای این تبدیل میده و غلام هم با فکر اینکه این کارتها رو با دستگاه کارتخوان سمیه به پول نقد تبدیل می کنه و پول آسونی که به راحتی آب خوردن نصیبش می شه در بله دادن تردید نمیکنه.
پول آسان و بی دردسر
همون روز جوادی 50 تا کارت هدیه 300 تومنی به غلام میده. غلام که کمی هم دلهره داره، می ره خونه و کارت ها رو با کارتخوان خالی میکنه و پول رو اینترنتی به حساب رئیس واریز می کنه (البته بعد کسر 7 درصد کارمزد شیرین). غلام خوشحاله و این جریان به همین ترتیب هر ماه تکرار میشه. گاهی اوقات مبلغ کل کارتهای هدیه 300 تا 500 تومانی، به 50 تا 60 میلیون در ماه می رسه. متوسط درآمد اونا ماهی 3.5 میلیون از محل کارمزدهاست.
یکسال می گذره.
زوج خوشحال ما حدود 40 میلیون به جیب زدن. غلام به سمیه می گه به راحتی آب خوردن؛ پول وارد حسابم می شه. درآمد باید اینطوری باشه. اونا حساب میکنن که وقتی اعتماد جوادی رو حسابی جلب کنن و اون رئیس یک شعبه بزرگتر بشه، درآمدشون چندین برابر هم میشه. بدون زحمت. سمیه داره دور سینه مشتری رو اندازه میگیره و فکر میکنه سال دیگه میتونن از مستاجری نجات پیدا کنن که دینگ …
سمیه سایز رو توی دفتر یادداشت میکنه. موبایل رو بر میداره و از پشت گلسی که شکسته، پیامک تازه رو چند بار میخونه تا متوجه ازش سر در میاره. وزارت دارایی حساب بانکی سمیه رو تجاری و مشمول مالیات تشخیص داده.
بر اساس مصوبه شورای پول و اعتبار، چنانچه یک حساب بانکی بیش از ۱۰۰ تراکنش در ماه داشته باشد و ۳۵ میلیون تومان در تراکنشها جابهجا شود، تراکنش تجاری تلقی میشود و باید مالیات پرداخت کند.
در اداره مالیات
سمیه فردا دوان دوان می ره اداره مالیات. خبرها یکی از یکی بدتر! دارایی حساب سمیه رو به دلیل تعداد تراکنش بالا و ورود بیشتر از مبلغ 35 میلیون تومان در ماه تجاری تشخیص داده و نزدیک 70 میلیون تومان مالیات برای فعالیت سمیه برگه تشخیص صادر کرده. غلام هم هراسون میره دارایی. قضیه را به کارشناس مربوطه توضیح می ده که ورود پول از طرف مشتریان خیاطی نبوده بلکه…
اما در کمال ناباوری با چشمان گرد شده، کارشناس دارایی آونها رو متهم به پولشویی هم میکنه! یعنی هیچ جای چشم پوشی از مالیات تکلیف شده باقی نمی ذاره. حتی اتهام جدیدی به سمیه وارد می کنه که تبعات قانونی خودش رو داره.
غلام و سمیه تازه دوزاریشون میافته و بی معطلی دارایی رو ترک می کنن. غلام که آرزو می کرد هیچوقت برای تعویض روغن ماشینِ رئیس پاکدست، جوادی، نمی رفت، تصمیم گرفت درخواست تقسیط مالیات تعیین شده رو بده.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!